شیوا فلاحی در گفتوگو با ایرانتئاتر بیان کرد
جنگ درهیچ فرهنگی پذیرفته نیست

یلدا دنبال هویت گمشده اش در خانه پدری می گردد مستند سز بودن یلدا ، شخصیتش را برایم جذاب کرده بود 2

امروز روز خوبیست برای مردن

یلدا دنبال هویت گمشده اش در خانه پدری می گردد مستند سز بودن یلدا ، شخصیتش را برایم جذاب کرده بود 3
ایرانتئاتر: دختری تلخ اندیش، افسرده، سرد، غمگین و به تازگی از خارج بازگشته در ویرانه های خانه پدری با زنی میانسال آشنا می شود و این آشنایی موتور درام نمایش امروز روز خوبیست برای مردن را روشن می کند.
شیوا فلاحی با اتکا به فیزیک سنگی و سرد چهره اش و بازی کنترل شده و مینیمالش تصویر درستی از احوالات و دغدغه های این دختر مستند ساز را در پیش روی مخاطب قرار می دهد. بازیگر جوانی که در کارنامه کاریش نمایش هایی نظیر درهای نیمه باز، درمیان ابرها و هم طناب دیده می شود. نمایش امروز روز خوبیست برای مردن اثر زنانه ای است که روایتگر تنهایی، اندوه و چالش های دو زن از دو طبقه مختلف اجتماعی(مرفه و فرودست) است. نمایش امروز روز خوبیست برای مردن قبلا در سال ۲۰۱۷ در فستیوالی در فرانسه و سال ۲۰۱۹در بلژیک اجرا شده بود و این روزها در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه است. داستان نمایش درباره مونا یک زن میانسال جنگزدهای است که در خانهای مخروبه و خالی از سکنه زندگی می کند. یلدا که در زمان جنگ به همراه خانوادهاش به کشوری دیگر مهاجرت کرده، به ایران می آید که خانه پدریش را بفروشد. او تصمیم میگیرد که برای آخرین بار خانه را ببیند و از آن فیلم بگیرد؛ اما در خانه با مونا مواجه می شود. مونا سوژه خوبی برای فیلمش است و در ادامه ماجراهایی که برایش اتفاق می افتد. با شیوا فلاحی درباره فضای اجرا و ویژگی شخصیت یلدا گفت وگویی انجام داده ایم.
نمایش امروز روز خوبیست برای مردن تلفیقی از تصویر و تئاتر است و در کنارش شخصیت پردازی درستی از یلدا انجام شده است؛ این عوامل برایتان در قبول نقش چه ویژگی هایی داشت؟
ایده اجرایی متن در کنار فرم اجرایی برایم انگیزه خوبی درحضور در این نمایش به وجود آورد. در فضای نمایش، منشاء تصویر از ایده درون متن است و فقط جنبه سطحی و ظاهریش مطرح نیست. هماهنگی بین فرم و محتوا هم به خوبی در نمایش قابل دیدن است و برای من انگیزه بسیار خوبی شد که در این نمایش بازی کنم.
آیا یلدا برای فرار از چیزی بعد از سالها به خانه پدریش برمی گردد؟
او در زندگی خود دچار چالش است و دنبال یافتن خواستهای است؛ او دنبال پیدا کردن هویتش است.
آیا او در این کار و پیدا کردن هویت موفق می شود؟
بله موفق می شود.
اما مرگ و مدفون شدن او زیر آوار خانه قدیمی موفقیت را نشان نمی دهد؟
مرگ یلدا جنبه فیزیکال و ظاهری ماجرا است؛ او در ذهنش به هویتی که دنبالش می گشته دست پیدا می کند و این نکته مهمی است.
معتقدید نباید واقع گرایانه به این مسئله توجه کنیم؟
بله باید در این قضیه نگاه وسیع تری داشت و جنبه معنوی و غیر فیزیکال را مورد توجه قرار داد.
یلدا به لحاظ اجتماعی تفاوت های زیادی با مونا دارد؛ چه ویژگی های شخصیتی او برایتان دارای جذابیت بود؟
مستند ساز بودنش برایم جذابیت های زیادی داشت. دوستان مستند ساز زیادی دارم و این شغل یلدا و اینکه جهان را از زاویه دید یک مستند ساز ببینم ویژگی خاص این نقش بود. دیالوگهایی در متن وجود دارد که نشان می دهد یلدا آدمی است که به جهان پیرامونش توجه و دقت دارد و مثل یک مستند ساز علی رغم اینکه ممکن است نداند آخر فیلمش چه می شود؛ اما هم کلیات و هم جزئیات را رصد می کند و اینکه بر اساس چه مختصاتی سوژه را برای ساخت مستندش انتخاب می کند.
آیا یلدا فقط به عنوان سوژه برای ساخت مستند به مونا نگاه می کند و یا اینکه نگاه انسانی هم به او دارد؟
نگاه انسانی درکنار پیدا کردن هویت در یلدا وجود دارد.
اعتقاد دارید که هویت یلدا با شخصیت مونا گره خورده است؟
بله زیرا وارد جایی برای کشف هویتش می شود؛ اما فردی را در این مکان می بیند. شاید اگر مونا در خانه نبود این کشف کردن اتفاق نمی افتاد و یا اساسا به شکل دیگری رخ می داد.
آیا اگر مونا را نمی دید بازهم عزمش درباره ساختن مستند درباره خانه متروک پدری جدی بود؟
فکر می کنم چیزهای دیگری هم پیدا می کرد تا دستاویزی برای ساخت مستند داشته باشد.
جایی یلدا می گوید می خواستم همه چیز را درست کنم؛ اما همه چیز خراب شد. این دختر به دنبال درست کردن چه مسائلی در زندگی شخصیش است؟
موقعی یلدا این حرف را میزند که می رود جای مونا در قاب صحنه قرار می گیرد و در واقع از زبان مونا این حرف را بیان می کند. به نوعی این جمله برداشت یلدا درباره مونا است که درباره خودش چه فکری دارد.
در این جنس از بازی ها، بازی بازیگر به سمت بازی مینیمال و استلیزه میر.د؛ آیا این شیوه کار بازیگر را در صحنه دشوار نمی کند؟
قسمتهایی واقعا کارم سخت می شد و در تمرینات بخش هایی از نمایش در حین بازی کردن انگشتانم را تکان می دادم و یا انگشتانم حرکتی روبه جلو می داشت؛ کارگردان سریع از من می خواست این حرکات را کنترل کنم و باید تمام حس و حال بازی را به صدا منتقل می کردم و در نهایت هم مقداری سر می توانست حرکتی داشته باشد.
هماهنگی بین بازی تئاتری و بازی تصویری که در فضای نمایش مدام در رفت و آمد است را چگونه مدیریت کردید؟
ایده ای که کارگردان درباره ثابت ایستادن ما دو بازیگر در صحنه داشت؛ این قضیه کمک می کرد که بازی ها تفاوت زیادی با هم نداشته باشد و بازی هماهنگی درباره این دو مدیوم وجود داشته باشد. این ایده کارگردان به یکدستی بازی ها کمک زیادی کرد.
بروز جنگ تاثیرات زیادی روی زندگی مونا و یلدا داشته است؟
جنگ ذات مخرب و بدی دارد و در تمام فرهنگ ها پذیرفته نیست و تاثیرات غیر قابل جبرانی در زندگی این دو شخصیت داشته و باعث شده در شرایط حال وضعیت زندگیشان به این نحو باشد و تبعات جنگ تا آخر عمر با آنها همراه است.
گفت و گو از احمد محمد اسماعیلی